پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
سرویس تاریخ «انتخاب»؛ صبح کاغذی از انتظامالملک رسید که از طهران برای سید فضلالله پول رسیده. خوشحال شدم. عصر تلگراف رسید که برای یکشنبه اطاق بگیرید. معلوم شد یکشنبه خواهند آمد. از دکتر رو کاغذی رسیده یک نفر برای باکتریولوژی معرفی کرده بود.
باری به مدرسه علوم سیاسی رفته پولی را که منظمالسلطنه داده بود رسانیدم. رفتم کتابفروشی اوژن بِلَن برای کتاب میرزا عباسقلیخان. با آنکه هنوز درست ظهر نشده بود اجزا حاضر نشدند که گوش به حرف من بدهند چون ظهر میبندند.
ناهار منزل مادام رو رفتم. بعد از ناهار منزل آمده پالتو عوض کردم و چتر برداشته هوتل موریس رفتم. کتابچه هنوز تمام نشده بود. آدرس مسیو دلاپرادل هم پیدا نکردیم. این عمل موکول به فردا شد. حکیمالدوله و لقمان مرا به اطاق خود دعوت کردند و مقداری از وضع [احمد] شاه و از ترتیبی که نصرتالدوله [وزیر خارجه] و برادرش برای دور کردن او از مردم اختیار کردهاند شکایت کردند و میگفتند نصرتالدوله و عضدالسلطان هم به ماندن شاه اینجا کمک میکنند. ولی ما یک مقداری خودکشی کرده و او را از بعضی کارها باز داشتهایم.
شام با میرزا حسینخان در براسری خورده به دیدن «فی فی» رفتیم. خیلی خوشش آمد وحقیقتا خیلی بامزه است، اگرچه خارج از جاده اخلاق است.
منبع: یادداشتهای روزانه محمدعلی فروغی، به کوشش محمدافشین وفایی و پژمان فیروزبخش، تهران: سخن، چاپ هفتم، ۱۳۹۸، صص ۲۷۷ و ۲۷۸.